سلام دوست من، امیدوارم با خواندن این نامه، نه برخود بنازی و نه بر من بتازی و امیدوارم بخاطر تقلید از ادبیات نگارشی خودت، بر من خرده نگیری!

می دانی که بسیار دوستت می دارم و رفاقتم با تو بسی عمیق و وثیق است که این نیز یادگار عهد عتیق است. آن سان که لب هایم بی اختیار به یادت می خندد و چشم هایم در فراقت همی می گرید. رئوف عزیز، خوب می دانی که دوستی با خوبان به دنیایی می ارزد و از این روست که گاهی  دلم برایت می لرزد. گاهی نیز هفت رنگِ نیرنگ هایم در هوایت رنگ می بازد تا رنگ باورم با نگاهت بال و پر بگیرد و درهوای یکرنگی ات به پرواز درآید!

می دانی که بعضی وقت ها به صبوری هایت غبطه می خورم و تلاش و مهربانی ات را در کوچه ها داد می زنم. گاهی نیز در خوابِ تو اشک غم می بارم و گاهی هم با ملودی خوبی هایت برای خودم شعر لالایی می سرایم.

دوست عزیز، من با تواَم و همراه تواَم و دوستدار تو. سال ها در خوشی ها و ناخوشی ها کنارت بودم و بازهم خواهم بود. در این سالها گفتارت را بسیار شنیده ام، رفتارت را بارها دیده ام و اخلاقت را مکرر چشیده ام. هربار به کارهای شایسته ات آفرین گفته ام و برایت هورا کشیده ام. جویندگی ات رشک برانگیز است و پویندگی ات تحسین برانگیز. از این که می بینم دوشت را برای کشیدن بار مشکلات عادت داده ای. به خودم می بالم. اما. و اما. و اما. 

.دوست من، هرچند تا کنون نَمایی از آزموده هایت را به یادگار نوشته ام و شَمایی از آموخته هایت را بر صفحۀ خاطرات نگاشته ام. اما همچنان برایت هراسناکم و هنوز بیمناکم که مبادا در فصل سیاهِ ریا و در فصل تبهکاری ها و طمع ورزی ها به درۀ سقوط بلغزی و به درد جانکاه هبوط گرفتار آیی. می ترسم که در فصل تراکم انگاره های معجَبانه، آرزوهای شیرینم را در بازنگاری دوبارۀ خوبی هایت بر باد دهی و خاطره خوش شوخ طبعی هایت را با توفان خشم و خیانت و خواهش از یادم بزدایی.

و حالا رفیق شفیق من، امروز دوست دارم چند جمله نصیحت به شیوۀ کهن برایت بنگارم. امید است قطره ای از قَدَر مقدّر باشد و طبع لطیفت از آن مکدّر نشود. پس:

همواره حق نگر باش و بر صراط مستقیم، پایدار بمان. هیچگاه قبله را و قبله نما را فراموش مکن. هر روز جرعه ای از جام ادب بنوش و همواره در کسب معرفت بکوش. از خواب غفلت بیدار شو و لحظه ای بر داشته هایت فریفته مشو. حریم حرمت ها را حفظ کن و به هم کیشانت عشق بورز. با واژه های طعن و تحقیر، دیگران را میازار، از نگاشتن یادداشت ها و برداشت های اغواگرانه بپرهیز، از ویروس کبر و کینه و کدورت حذر کن، در کارهایت بر کوه اخلاص تکیه بزن و همواره با عصای سفید بصیرت قدم بردار. بدان که راه رسیدن به مقصد همیشه ایمن نیست و جادۀ سعادت و عاقبت بخیری خالی از اهریمن نیست، بدان که راه رستگاری آدمیان گاه باریک و تاریک و گاه شلوغ و پر ترافیک است.

رئوف عزیز، می دانم و می دانی که هم نسلی های من و تو با زبان نصیحت بیگانه اند. اما مطمئنم که تو از اندرز های کلیشه ای نمی رنجی و از نصیحت های دستوری آزرده خاطر نمی شوی. پس به امید پذیرش این سیاهه، بدرود و خدانگهدار.

قرار بعدی ما، مقابل سینما سپیده، نزدیک بهشت زندگان؛ همان جا که کسی با سبدی از سیادت منتظر ماست.!

 

 

پاسخی بود دیرهنگام و شتابزده به دعوت همدم ماه در وبلاگ افکار معلق


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نمایندگی هایگلاس ای جی تی ایشیک فرامید فانوس قدیمی خودهیپنوتیزم و مانیتیزم بعد از مدرسه سرور-ایرانی-دیسکورد Letnan Hi Jean فرهنگ کتابخواني news2020