چندسالی هست که اشتیاق عجیبی به صبح های جمعه دارم. اشتیاقی شاد، شیرین و شوق انگیز. اشتیاقی که هربار شمیم یک حس زیبا را در درونم برمی انگیزد و لحظه هایم را پر از امید و نوید می کند. صبح های جمعه، برای من زیباترین است. حال من در صبح های جمعه، مانند حال پرنده ای است که می خواهد بال بگشاید، اوج بگیرد و از مرداب کهنگی ها و روزمرّگی ها بگریزد.

 

 

پیمان مشترک ما این بود که جمعه ها را تعطیل نپنداریم و هرجمعه به یاد موعود این روز، گامی در مسیر انتظار برداریم. حتی اگر این گام، به اندازۀ نوازش کردن طفل شیرخواره ای باشد.

بر سر این پیمان، هم مرارت های بسیار کشیدیم و هم طعم حادثه های تلخ را چشیدیم، اما باور داریم که در انتظار جمعۀ ظهور، تلخی های مسیر هم بسی گوارا و شیرین است.

 

+ جمعه را دوست می دارم با سحرگاهش و با خنکای سپیده دمش.اللهم عجل لولیک الفرج.

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Michelle Jay پیکاسو هنر chefyar مجله اینترنتی حنانه کاشت مو | هزینه کاشت مو ساخت اپلیکیشن خوشمزه ترین مزه ها