من نکردم خلق تا سودی کنم

بلکه تا بر بندگان جودی کنم.

سال های مجردی از فرشتۀ مادر آموخته بودیم که در فرهنگ دینی، دخترا ریحانه اند و یه نموره عزیزترن! و خودش به ما گفته بود که در چارچوب قانون خانواده هروقت خواستیم پدر را برای یک کار مهم متقاعد کنیم، از لابی خواهرها استفاده کنیم. می گفت که رأی شان نافذتر است.

بعد از ازدواج، خودمون شدیم خودکفا. چرا؟ چون فهمیدیم که عروسای بابا هم، همان مقبولیتِ دخترها را دارن و بلکه یه نموره بیشتر. اما این برگ برنده رو هرجایی خرج نمی کردیم. فقط اونجایی که ممکن بود رایزنی دخترهای بابا افاقه نکنه از این لابی استفاده می کردیم! و حالا عروسای بابا هم شده اند یک لابی پر قدرت که در پروژه های مهم خانوادگی با هم نقش می زنند و اسباب خوشحالی بقیه را فراهم می کنند.

اما تازگی ها رابطه سوم را هم کشف کردیم که اون هم کم از بقیه نیست. بلکه گاهی در حد معجزه است. فهمیدیم که نه فقط دخترها و عروس های بابا، که نوه های دردانۀ بابا هم شده اند مستجاب الدعوه! جوری که فقط کافیه لب بجنبونن. اونوقت همه چی سه سوته حلّ میشه. یعنی موافقت همه جانبه با توشیح ملوکانه!!

حتم دارم برای ما لابی سازی کردند تا بیشتر خوش به حالمون بشه. ان شاءالله سایۀ مهرشان مستدام باشد. 95/11/3

 

 

+ از یادداشت های غیر کلاسیک دفتر روز نوشته هایم بود. ادبیات کوچه بازاری اش را ببخشید.

 

 

پ.ن: دقیقاً می تونم حدس بزنم حس و حال جناب پدر و فرشتۀ مادر را وقتی که این یادداشت را میخوانند.

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قِصّه هایِ زندگیِ مَن MOHAMMADSABERI ترجمه فوری سلامتي ارمغاني براي شما Doug مجله اينترنتي هيرو راه شهدا