بقول ادبیاتی ها: واضح و مبرهن بود که نرفته بر می گردم!

و حالا واضح و مبرهن شد که نرفته برگشتم.!

اما چرا؟

  1. برای این که نسبت به درخواست همراهان عزیز احترام قائلم.
  2. برای این که به خاندان سیادت و نجابت، ارادت دارم.
  3. برای این که ثابت کنم حرف مرد یکی نیست!

همین سه دلیل برای روشن نگه داشتن چراغ کم سوی این وبلاگ کافیست.

 

عجالتاً پر حرفی نمی کنم. فقط آمدم از همراهان خوب و بزرگوار: «دختر بی بی، جناب قدح، خانم رهرو، آقای ن.آ، خانم لوسی می، آقای حامد، آقای عین الف، خانم متقی، جناب دچار، خانم احلام، جناب فائق و حمید آقا» که ابراز لطف فرمودند تشکر کنم و آمدم تا از آقاسید شهاب نازنین و آقاسید جواد عزیز و سیده خانم نیز که جداگانه بنده را نواختند! و گوشمالی ام دادند!! صمیمانه قدرشناسی داشته باشم.

 

 

پ.ن:

  • این بازگشت، نشانۀ سپاس است به محبت همراهان و نشانۀ اطاعت است از دستور پدر و مصداق احترام است به مرقومۀ اهل سیادت و قبولِ درخواستِ ذریه ای صحیح النّسب از حضرتِ زهرا سلام الله علیها که خواستند بمانم و گاهگاهی بنویسم.بنده هم به احترام آن ها و به رسم تعظیم به مادر سادات، اینجا می مانم و راه را ادامه می دهم.ان شاءالله
  • برای شما، برای خانواده ام و  برای خودم آرزوی موفقیت و رستگاری دارم.
  • چند روزی در جوار حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیة و الثناء، نایب ایاره و دعاگو خواهم بود.

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نقد و بررسی لوازم خانگی Andrea نوشته های یک مسافر Angie danfoss emerson تعمیرات تخصصی اینورتر و درایو تعمیر دانفوس امرسون امرسان کنترل تکنیک لوری سامر اش دانش پرستاری: از کلاس درس تا جامعه ثقلین معماری عشق است